در خانه مولا نیست ، یک خاطر شاد امشب ... آن قامت همچون سرو ، از پاى فتاد امشب
بر فرق سر عالم ، خاک غم و ماتم ریخت ... از ضربتشمشیر فرزند مراد امشب
در کوفه زخم آلود ، هر جا که یتیمى بود ... بارى ز غم و حسرت ، بر دوش نهاد امشب
دل ها همه محزون است ، هر دیده پر از خون است ... این محنت عظمى را بر کوفه که داد امشب ؟
محراب على از خون ، رنگین شده ، واویلا ... در سوگ على چشمى ، بى اشک مباد امشب
سلام.وبلاگ خوبی داری.ایوللل خیلی عالیهههه.به منم سر بزن.مرسی
ممنون در اولین فرصت چشم